یادداشت؛
آسیب های اجتماعی دشمن آرام نسل نو است

جوانان و آسیبهای اجتماعی، زخم پنهان جامعه ما هستند؛ زخمی که اگر به آن بیتوجهی شود، میتواند آیندهای روشن را به سایهای تیره بدل کند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «افق سرعین»، ژیلا آقا غفاری فعال مدنی در یادداشتی نوشت: در سالهایی که در حوزه آسیبهای اجتماعی با جوانان کار میکنم، همواره یک پرسش ذهنم را مشغول کرده: چرا باوجود اینهمه هشدار، آمار آسیبها در بین جوانان هنوز نگرانکننده است؟ چرا هنوز نوجوانان ما از مدرسه فرار میکنند، چرا اعتیاد به سراغ جوان ۱۷ساله میرود، چرا خشونت، بیکاری، افسردگی، و ناامیدی در جان این نسل ریشه میدواند؟ این پرسشها مرا وادار کرد بیشتر بخوانم، بشنوم و ببینم؛ نه از پشت میز جلسات رسمی، بلکه از میان همان کوچهها، خوابگاهها، پارکها و حاشیههایی که جوانانِ نادیده گرفتهشده در آن زندگی میکنند.امروز باور دارم برای کاهش آسیبهای اجتماعی در میان جوانان، باید روایتی تازه، مسئولانه و انسانی از خود جامعه شروع کنیم. ما باید به جای سرزنش، «فهم» کنیم. در این یادداشت، از تجربهها و مشاهدات مینویسم؛ از راههایی که شاید بتوانند زخمهای پنهان را درمان کنند.
آموزش، اما نه فقط در کلاس
بارها دیدهام جوانانی را که با مدرک دیپلم یا حتی لیسانس، از ابتداییترین مهارتهای زندگی بیبهرهاند. ما به آنها ریاضی یاد دادهایم، اما نگفتهایم چطور نه بگویند، چطور خشم خود را مدیریت کنند، چطور خود را دوست بدارند. در حالی که بسیاری از لغزشها از همین ندانستنها آغاز میشود.
آموزش مهارتهای زندگی باید به یکی از پایههای نظام آموزشی ما بدل شود. نه بهصورت تئوری، بلکه از دل گفتگو، نمایش، تجربه و بازی. ما باید جوانان را برای زیستن آماده کنیم، نه فقط برای امتحان دادن.
خانواده؛ جایی که یا شکوفا میشویم یا میشکنیم
من بارها با نوجوانانی صحبت کردهام که هیچ رابطهای با والدین خود ندارند. پدر و مادرهایی که فکر میکنند فرزند خوب یعنی کسی که حرف نمیزند، سوال نمیکند، اعتراض نمیکند. متاسفانه بسیاری از خانوادهها هنوز نمیدانند که فرزند نوجوان دیگر کودک نیست، اما هنوز هم نیازمند حمایت عاطفی، شنیده شدن و پذیرفته شدن است.
اگر بخواهم صادق باشم، باید بگویم که بخشی از بحرانها در جوانی، در کودکی و در خانواده شکل گرفتهاند. ما باید از والدین حمایت کنیم تا بیاموزند چگونه با نسل جدید سخن بگویند، چگونه مرز بگذارند بدون خشونت، چگونه حمایت کنند بدون وابستهکردن.
اشتغال؛ هویت جوان در خطر
در جلسات مشاوره، بسیاری از جوانان از بیهدفی میگویند. وقتی فرصت شغلی نیست، وقتی آینده مبهم است، وقتی احساس بیفایدهبودن وجودت را میگیرد، آسیب هم از راه میرسد. بزهکاری، اعتیاد، مهاجرت بیبرنامه، افسردگی، یا پناه بردن به فضای مجازی به عنوان تنها پناهگاه ذهنی.
ما به برنامههای اشتغالزایی واقعی نیاز داریم. نه فقط در حد وعده یا آمار. آموزش مهارت، حمایت مالی از کسبوکارهای نوپا، ارائه مشاورههای شغلی و روانی در مراکز دانشگاهی و محلی، همه بخشی از این مسیر هستند. شغل فقط درآمد نیست؛ هویت است، امید است، معناست.
مشارکت و دیده شدن
یکی از تلخترین جملههایی که از یک دختر ۱۸ ساله شنیدم این بود: «ما برای کسی مهم نیستیم.» این جمله، هشدار است. جوانی که احساس میکند هیچکس به حرفش گوش نمیدهد، به تصمیمهایش اهمیت نمیدهد، دیر یا زود یا ساکت میشود یا فریاد میزند، و گاهی فریادش به شکل خشونت، اعتیاد یا طغیان ظاهر میشود.
ما باید فضاهایی برای مشارکت واقعی ایجاد کنیم. شوراهای جوانان، گروههای فرهنگی، رسانههای دانشآموزی و دانشجویی، کارگاههای هنری و حتی دیوارهای آزاد برای نوشتن و نقاشی کشیدن. جامعهای که جوان را نمیبیند، باید آماده لرزش ستونهای خود باشد.
نقش رسانهها؛ شمشیری دو لبه
رسانهها، چه بخواهیم و چه نخواهیم، اکنون بزرگترین مرجع تربیتی برای بسیاری از جوانان هستند. اما محتوایی که در رسانهها – بهویژه فضای مجازی – میبینند، گاه نه تنها تربیتی نیست، بلکه آسیبزاست: تبلیغ خشونت، مصرفگرایی افراطی، الگوهای غلط زیبایی و موفقیت، و القای مقایسههای بیمارگونه.
ما نیازمند رسانههایی هستیم که صادق باشند، به دردهای واقعی جوانان بپردازند، امید واقعی – نه توهم – بدهند، و به جای تجملگرایی، صدای تلاش و زحمت را بلند کنند.
روانشناسی و مشاوره؛ نه یک تابو، بلکه یک نیاز
بسیاری از خانوادهها هنوز فکر میکنند مشاوره رفتن یعنی «دیوانگی». اما من بارها دیدهام که فقط یک جلسه گفتوگو با یک مشاور دلسوز، میتواند مسیر زندگی یک جوان را تغییر دهد.
خدمات روانشناسی باید ارزان، در دسترس و بدون برچسبزدن باشد. مشاوران در مدارس، دانشگاهها، مراکز اجتماعی و حتی مراکز آنلاین، باید بهطور تخصصی برای کار با جوانان آموزش ببینند. گاهی تنها کاری که باید بکنیم این است که بگوییم: «حق داری ناراحت باشی. بیا حرف بزنیم.»
برنامهریزی بر اساس واقعیت، نه شعار
ما تا زمانی که فقط در قالب طرح و سند و بروشور با آسیبهای اجتماعی برخورد کنیم، چیزی تغییر نخواهد کرد. باید به دل شهر برویم، با جوانان بنشینیم، به حرفهایشان گوش کنیم، آمار واقعی جمع کنیم، و بر اساس آن برنامه بنویسیم.
سیاستگذاران باید بدانند که هر تصمیم پشت درهای بسته، بدون حضور و صدای جوانان، اشتباهی بزرگ است. هیچ چیز برای ما بدون ما نباید تصمیمگیری شود.
سخن پایانی
جوانان ما، با همه شور، سوال، رنج و استعدادشان، نیازمند دیده شدن هستند. آنها نه دشمناند، نه تهدید؛ بلکه بزرگترین فرصتاند. اگر امروز در برابر آسیبها تنها بمانند، فردا ما در برابر بحرانهایی بزرگتر قرار خواهیم گرفت.
من، ژیلا آقاغفاری، این سطرها را با امید نوشتم. امید به اینکه جامعهای مهربانتر، آگاهتر و مسئولتر برای جوانان بسازیم. چون آنها سزاوار آیندهای بهترند. ما همه مسئولیم.
انتهای خبر/ ح
دیدگاهها